خانه پدری

 



والدین بسیاری از ما، آسمانی شده اند و دیگر در بین ما نیستند، و ما اغلب با افسوس می گوییم کاش زنده بودند و می توانستیم به آنها احترام بگذاریم، و آنها را خدمت و محبت کنیم. 

البته در واقعیت آنان از ما دور نیستند، زیرا هرچند که با ما نیستند، اما: 

- خون آنها در رگ های ما زنده است. 

- نوع تربیت آنها در رفتار ما  زنده است.

- نتیجه زحمات آنها در وجود ما زنده است. 

- خصوصیات اخلاقی آنها در ما زنده است. 

- تاثیر افکار آنها در نوع افــکار  ما زنده است.

- ثمره  تعلیم و پیشنهادات آنها در ما زنده است. 

- رویاها و دیدگاه های بنیادی آنها در ما زنده است.

- معرفت، شخصیت و ارزش های آنها در ما زنده است. 

پس چطور می توان گفت آنها با ما نیستند؟ 

جسم انسان قالب هویت اوست نه تمام موجودیتش. 

هویت واقعی آنها زنده است، زیرا در هویت و شخصیت ما تنیده شده . واقعیت این است که والدین ما به آسمان مهاجرت کرده اند، بنابراین فقط آدرسشان عوض شده است. 

ما می توانیم امروز در شایستگی مقام، شخصیت، اسم و خصوصیات نیکوی آنها زندگی کنیم و برای فرزندانمان والدینی ارزشمند مانند آنها باشیم. 

ما می توانیم بجای غم و افسوس، یاد آوری خاطرات مهربانی و بزرگواری هایشان،  همان مهربانی و همان از خودگذشتگی هایشان را با همسر و فرزندانمان انجام دهیم.

ما می توانیم تمام حسرت های نبودن جعبه کادو را با برخورد و استفاده صحیح و ثمر بخش محتویات درونش به صحنه امید تبدیل کنیم. 

اگر دلمان برای خانه پدری تنگ شده، خانه مان را تبدیل به خانه پدری کنیم. 

اگر دلمان برای آغوش گرم مادرمان تنگ شده، آغوش گرم فرزندانتان باشیم.

در این صورت است که وفادارانه هویت، ماهیت والدین خود را زنده ساخته و به موجودیت ارزشمند آنها مسئولانه احترام گذاشته ایم.

آنها مشعل زندگی را روشن کرده بدست شما سپرده اند. امروز این شعله را با درخشیدن در صحنه زندگی بیشتر از قبل برافروزید مبادا  با اشک های حسرت و بادهای افسوس تان خاموش شود .    

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ